مشهد الرضا
سلام جان مامان . . . امروز خیلی سخت گذشت . . . امروز شما رو گذاشتم پیش مامانی زهرا تا بتونم برم برای شما شیر خشک بخــــرم . . تا اینجا هیچ ولـــــی وقتی که ببینی هیچ داروخانه ای شیر خشکـــی رو که میخوای نداره این طوری میشیـــــــ امروز خیلی غصه خوردم،نه فقط به خاطر خودم و تو ، نه ... به خاطر همه ی نی نی هایی که مثل تو احتیاج به شیر خشک دارن . . . اخرش که دیگه نا امید شدم دلم هوای روزهایی رو کرد که خودم میتونستم بهت شیر بدم ،ولی حالا که خواست خدا این بوده از خودش کمک خواستم . . . شکر خدا با کمک بابا معین در اوج نا امیدی تونستم چند تایی پیدا کنم که چون سهمیه بندی شده فعلا فقط برای ٢ هفته شما کافیــه . . ....
نویسنده :
مامان جون
22:19